۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

.


چقدر سخت شده نوشتن. چقدر دور شده نوشتن. چقدر غریب شده نوشتن.
چقدر جمله‌های پراکنده دارم، آویزان ذهن، گوشه‌ی کاغذ.
چقدر ناممکن شده جنگیدن با که‌چی‌ها و چرا بنویسم‌ها و چی را می‌توانم بنویسم‌ها و ولش‌کن‌ها و تمام شد عمر نوشتنم‌ها.
...
گفتم نمی‌بینمش چون غمگینم می‌کند.
خندید که از نوشته‌های تو که غمگین‌تر نیست.
...
گاهی می‌دانی، نوجوانی و می‌دانی لاغر و دراز و نازیبایی، می‌دانی اما یادت نیست.
خیلی‌وقت‌ها توی عالم خودت، خیال می‌کنی زیبایی و به‌قاعده، و یادت نیست.
اما متلک‌ها و شوخی‌های پسرهای خیابان و دور و نزدیک‌های فامیل، هربار یادت می‌آوردند و هربار، روزها و روزها آینه را تماشا کردن سخت است.
...
نوشتن آیینه‌ی من است.
...
میان سفال‌ها و زلم زیمبوها می‌چرخیدم و فکر می‌کردم همه‌چیز لوس و باسمه‌ای شده یا دیگر راستی‌راستی «هیچی دلمو نمی‌بره» و تمام شد رفت؟ که صدای آهنگی آمد که دوستش داشتم.
از آقای پشت‌دخل موسیقی پرسیدم چی داره پخش می‌شه؟
اخلاق خوبی نداشت. گفت مال موسیقی یه فیلمه. سلکشنه، فروشی نیست. می‌خواین بهتون می‌دم اما.
گفتم اسم فیلم رو بگین خودم پیدا می‌کنم.
گفت کار شما نیست، تو این سایت‌های دانلود پیدا نمی‌شه.
گفتم من بلدم، و نگفتم من آذین لحظه‌ام باباجان. بعله، کرک و پرم ریخته، اما هنوز یابنده‌ی موسیقی‌های جهانم.
گفت خیلی‌ها اسم گرفتن و باز برگشتن گفتن برامون رایت کن.
گفتم باشه، فوقش منم میام می‌گم رایت کنین.
به‌اکراه گفت کاغذ داری؟
نداشتم. کتاب تازه‌ی شمس لنگرودی دستم بود. گفتم آره. خودکار داد دستم.
Le premire cry، گریه را هم همین‌طور انگلیسی گفت و من هم نیم‌انگلیسی و نیم‌فرانسه، توی همان کتاب که دستم بود، نوشتم و تشکر کردم و رفتم. به خیال اینکه به پسرک ثابت می‌کنم.
...
آمدم خانه، خسته و مرده‌ی یک‌عالم راه رفتن، سرچ کردم و دیدم که موسیقی کار آرماند آمار است، همان که موسیقی «بابا عزیز» را ساخته. داشتم از میان تِرک‌های موسیقی همین فیلم، دنبال آن‌یکی می‌گشتم که آن‌جا شنیده بودم، که یکی دیگر را پیدا کردم، از فیلم دیگری.
پیدایش(+)، از فیلم «زمین، از آسمان».
...
روزها و روزها بود که موسیقی این‌طور غافلگیرم نکرده بود. مدت‌ها بود از زیبایی‌اش این‌جور به گریه نیفتاده بودم.
...
این‌ خانه اگر این‌همه غریب و تک‌افتاده نبود، می‌توانستم بگویم شاید، شــــاید، تو، آقای جوان پشت دخل موسیقی نشر ثالث، می‌خواندی که چه ممنونم که موجب شدی به هوای آن موسیقی، این‌یکی را پیدا کنم.
آن‌یکی که سرش «کل‌کل» کردیم؟ بیمار اینم حالا، رها که شدم ازش، آن‌یکی را هم پیدا می‌کنم.
...
آخرین کلمات کتاب شمس این است: «کتابم را می‌بندم، جز من و تو، بر ساحل کسی نیست.»
پایین تر، میان سپیدی، لرزان و غلط نوشته‌ام «نخستین گریستن». 



عکس از این‎جاست.

۹ نظر:

Asleep Dragon گفت...

کاسه‌ی سفید چینی گل‌سرخی را که نبایست خالی برگرداند؛
موسیقی متن فیلم It's All About Love جناب وینتربرگ را حضرتِ پریسنر ساخته‎اند؛ باشد خدمت شما..
http://goo.gl/2ztw4U

ساربان گفت...

از غروب ما خورشید رو گرفتن، ولی بازم دمادم غروب که اینجا رو میخونم لحظه دم میکنه.
فارسیش اینکه بنویس :)

ennas گفت...

Azin shayad manzur az cry : cri bude. Be farance mishe avalin faryad

Brief Encounter گفت...

این فیلم رو چن وخ پیش تفاقی تو طیاره دیدم خوشم اومد ازش. منظره ها و فیلمبرداریش خیلی خوبه. از داستانشم خوشم اومد.

http://www.imdb.com/title/tt2191332/

Brief Encounter گفت...

این آهنگه رو شنیدم یاد این فیلم افتادم خلاصه

لولی گفت...

برای من نشر ثالث یعنی یه غروب پاییزی سال 86 همراه علی لا به لای کتابهاو یه دفعه خشک شدن ... صدای موسیقی ای که همونجا روحم رو به عروج کشید ... از این که بگذریم همینکه نوشتن اینجا سخت و غریبه برات از دید من یعنی خوب یعنی باید نوشت یعنی تو مسیر درستی ... پرگویی و زیاده گوئیه البته ، خسرو این ملک رو چه جاجت به افاضات من !؟

لولی گفت...

به صرف پیشنهاد یه ملودی که ممکنه تکراری هم باشه ، روایت آهنگساز :

http://www.4shared.com/mp3/Ubif_b6E/mikis_theodorakis_-_state_of_s.html

اگه به soundcloud دسترسی داشتی یا از هر منبع دیگه ای یه روایت ملیح تر :

paola 11099 : piano solo : fivos valachis

ناشناس گفت...

مرسی.

Unknown گفت...

چقدر دلم برای لحظه تنگ شده بود...
فانوس دریایی ست آن دور توی عکس.نه؟