لحظه
۱۳۹۵ خرداد ۲, یکشنبه
.
بنشینی کنارش، پشت آرنجها روی زانوها، کف دستها به آسمان، انگشتانت نیمهخمیده، خودت هم.
برایش بشمری اینچیزها را که اینجور مچالهات کردهاند، فهرست بلندبالای بدبیاریها، از آن بدتر، امیدواریها، و تهتهش بگویی «تو هم که نیستی.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر